ما با نفس و كلام خود، افكارمان را به زندگی میدميم و با قدرت ارتعاشی كلام و آوا، وارد ماتريكس ارتعاشیای میشويم كه مظاهر زندگی، همه از آنجاست. رفيق سرخپوستم، كرِيگ كارپنتر میگويد: “وقتی آواز سر میدهيم، سپاس میگزاريم. وقتی سپاس میگوييم، راه معجزه باز میشود.”
عارفان و رهپويان از فرهنگها و مسلكهای بسيار، بر نيروی «صدا» توافق دارند. ما با صدا آغاز میكنيم، با صدا انسجام میگيريم و روزی نيز به آغوش موسيقی كيهانی باز میگرديم.
صدا، تجربهی ازلی آفرينش است. در انجيل و كتابهای مقدس ديگر میخوانيم: “در آغاز كلمه بود؛ و كلمه، خداوند بود.” اين، تنها عبارتی مذهبی نيست؛ برای اسراربينان،حاوی عميقترين رازگشايیهايیهاست.
به تعبيری نخستين نشانهی زندگی كه تجسم يافته، صدا يا بيان آوايی (Audible Expression) بوده است. چنين تعبيری با فلسفهی ودايی هم شباهت دارد.
يوگیها و پيشگويان هندی در طول اعصار خدای كلام يا خدای صدا را پرستيدهاند. در ميان نژادهای سامی نيز اهميت كلام شناخته شده است. سانسكريت اكنون زبان مُردهای است؛ اما واژگان سانسكريت به خاطر قدرت صدا و ارتعاشی كه دارند، در مراقبههای يوگیها هنوز استفاده میشوند.
در سال ۱۹۸۶ اجازه يافتم در آيين رقص دستهجمعی سرخپوستان امريكايی شركت كنم. حضور در ميان مرد و زن و پير و جوان كه دور يك درام بزرگ حلقه زده بودند، بسيار طربانگيز بود. هركسی با نواختن يك چوب بر درام، ريتم ثابتی را نگه میداشت و همه باهم، حتی كودكان و سالمندان، آوازها و ترانههای آشنا میخواندند و با گامهای ساده و موزون میرقصيدند. این آيين نسلها در ميان آنها جاری بوده است.
در همهی فرهنگها و كيشها، آگاهی از قدرت «يكی شدن ضربان جمعی» و اينكه رقص و آواز چگونه عواطف و اشتياق درون را بيان میكند، وجود داشته است و انسانها همواره از آواز، رقص، سرود، ذكر و راهپيمايی جمعی كمك گرفتهاند تا آوای روحشان را به معبود خود برسانند.
در باور كهنِ تمام فرهنگهای اصيل، زندگی با كلام آغاز میشود.
ما با نفس و كلام خود، افكارمان را به زندگی میدميم و با قدرت ارتعاشی كلام و آوا، وارد ماتريكس ارتعاشیای میشويم كه مظاهر زندگی، همه از آنجاست. رفيق سرخپوستم، كرِيگ كارپنتر میگويد: “وقتی آواز سر میدهيم، سپاس میگزاريم. وقتی سپاس میگوييم، راه معجزه باز میشود.”
اگر بر اين باور باشيم كه هيچ وجودی جز خودمان نيست كه به خاطر خوشبختیهايمان از او تشكر كنيم، از آواز خواندن و سپاس گفتن بابت آنچه داريم، غافل باشيم و فكر كنيم وجودهای منفرد و مجزايی هستيم و در جهانی بیمعنا زندگی میكنيم كه پيوندی با «راز بزرگ» يا كائنات ندارد، و اگر گمان كنيم آواز ما هيچ اثری بر هستی نمیگذارد، زندگيمان خالی و پوچ خواهد شد و معجزهها را فراموش خواهيم كرد.
اما آنگاه كه اين باورها را دگرگون كنيم و به ياد داشته باشيم كه برای تمام موهبتهايی كه از آنها برخورداريم سپاسگزار باشيم و آوازهای درونمان را بخوانيم، خواهيم توانست جاذبهی خود را قوی سازيم، بر مغناطيس زمين اثر بگذاريم و معجزه بيافرينيم.
بر اساس درك بوميان استراليا از واقعيت، انرژی در حالت عادی بسيار سريع حركت میكند. ولی وقتی طرح يا انگارهای به خود میگيرد، سرعت [فركانس] آن كم میشود. هنگامی كه به قدر كافی سرعتش كاهش يافت، واقعيت فيزيكی پيدا میكند.
كلام، پلی ميان انرژی و تجلی مادی است. انرژی به صدا تبديل میشود و صدا به واقعيت مادی. كلامی كه گفته میشود يا به آواز درمیآيد، نيرومندترين تجلیبخشِ ارتعاشی است. يكی از دلايلی كه راديو و تلويزيون از روزنامه قدرتمندترند، همين است.
بوميان اصيل به قدرت استفاده از صدا – به خصوص در آواز- برای آفريدن و ماندگار كردن واقعيتی كه میخواهند، واقفند.
گزیدهای از مقالهی Healing with the Voice نوشتهی Joy Gardner در کتاب Natural Healing: Wisdom and Know How
اگر فکر میکنید با حرفه و مهارت خود میتوانید در هر زمینهای با آنسو همراه شوید، با ما تماس بگیرید.
طراحی و ساخت وبسایت NewCycle.Studio